سیب از درخت افتاد
ستاره از آسمان
تو از چشم من
گاهی فرقی نمیکند از کجا !؟
سرنوشت مشترکی است سقوط …
اشتباه من املایی بود ،
من فقط او را همدرد نوشتم ،
گویا او هم ، درد بود …
من در حین آزمون:
جوابی که من بدست آوردم ۲۳ هستش
گزینه ها : ۱۷ , ۱۹ , ۲۶ , ۳۶
من گزینه ۲۶ رو انتخاب میکنم چون به جواب من نزدیک تره
:)
نگران اشک هایم نباش !!
از لبخندم بترس که معنایش اشک های فردای توست …
تمام زندگی ام را میدهم که برگردی
و همین که برگشتی بگویم:
“دیگر نمی خواهمت گــ ــمــ ــشــ ــو”
فهمیدهام که نفرت هم مثل دیگر احساسات
مثل عشق ، قیمت دارد
تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد ...
اگه خاطرخواه زیاد داری
معنیش این نیست که فوق العاده بی نقصی
شاید خیلی ارزون قیمتی !!
چون جنس ارزون طرفدار زیاد داره ...
آدم ها عادت می کنند !!
به هر چیزی !!
حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند !!
بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن
براش آرزوی خوشبختی می کنن !!
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن ...
راستـش را بگو :
نکند تو همان “این نیز” هستی که همیشه می گذری !؟
آدم ها تنها که نباشند ، می روند …
تنها که می شوند ، برمی گردند …
وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اند:
“هِررررری”
چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری
“از سادگی نیست”
شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن
که روشون حساس باشی !!
باید به بعضی ها گفت:
“ناراحت چی هستی !؟ دنیا که به آخر نرسیده !!”
من نشد ؛ یکی دیگه !!
تو که عادت داری ...
اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما …
وقتی یاد نجابت اسب افتادم
وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم
وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمرش وفادار می مونه
وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه
وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره
وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره
به خودم گفتم خیلی نامردیه تو رو به حیوون تشبیه کنم
کاش یکی بود که توی کوچهها داد میزد
خاطره خشکیه …
خاطره خشکیه …
اونوقت همه ی خاطراتتو
همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن
میریختم تو کیسه
و میدادم بهش
و میرفت ردِ کارش ...
وقتی میرفت: گفتم: کجا !؟
گفت: به درک …
منم گفتم: به درک …
و این چنین بود که ما در اوج تفاهم از هم جدا شدیم …
دیگه بهت نمیگم برو به جهنم …
آخه مگه جهنمیا چه گناهی کردن
که باید آدمی مثل تو رو تحمل کنن …
با موجودات عجیبی زندگی میکنیم !!
موجوداتی که تنها با “بی محلی” آدم می شوند …
به محضِ اینکه احساس کردین غرورتون بازیچه کسی شده ،
کوله بارِ آرزوهاتونو بردارین و بزنین به چاک !!
داغِ زانو زدنتون رو به دل هر کی که با غرورتون بازی می کنه بزارین !!
یه وقتایی یه کسایی رو تو زندگیمون راه میدیم
که مامان باباهاشون تو خونه به زور راشون میدادن
سگها با یه دست نوازش تا آخر عمر وفادارِ آدم میمونن
ولی بعضی آدم ها دنیایی محبت بهشون می کنی
آخرشم دستت رو گاز می گیرن …
میگی این یکی با بقیه فرق داره !!
اشتباه نکن، این یکی فقط بازیگر بهتریه …
هرچقدر هم که پای یه علف هرز آب و کود بریزی واست میوه نمیاره !!
حواست باشه وقتت رو با کی پر میکنی …
بعضی ها هستن وقتی به ما میرسن با کلی اعتماد به نفس میگن
“من با بقیه فرق
دارم و مثل همه نیستم”،
بعد معلوم میشه تنها فرقشون اینه که از بقیه خیلی بدترن !!!
افسانه ها را رهــــــــا کن
دوری و دوستی کدام است !؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند !!!
تـــــــــــو اگر نباشی
دیگری جایت را پر میکند …
به همین ســــــــــــادگی …
ارزش انتظار هم نداری ...
از اینکه امروز مورد توجه هستی خوشحال نباش
تیتر اول روزنامه امروز
کاغذ باطله فرداست …
قشنگیه لیــاقــــت اینه که , همه نمیتونن داشته باشن
حتـــی شما دوست ناعزیـــز
بهتر از دل باختن به طاووسی است که فقط ظاهر زیبا دارد …
نه واسه اینکه بهشون زنگ بزنی ،
واسه اینکه اگه اونا زنگ زدن جواب ندی …
موقع رفتن دیگه دهنتو ببند لطفا ؛ نگو قسمت نشد !!
“هرکی رو میبینیم فکر میکنیم آدمه”
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم …
هرجا ک دلت میخواهد برو …
فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من ب سرت زد،
آنقدر آسمان دلت بگیرد ک با هزار شب گریه چشمانت،
باز هم آرام نگیری …
به این فکر نکن که اون چه قدر احمق بوده !!
به این فکر کن که چه قدر بهت اعتماد داشته و تو چه قدر پست و بی وجدان بودی،
که از این اعتماد سوء استفاده کردی !!
اشتباه میکنی ! من به تو فکر هم نمیکنم،
چون تنفر هم یه نوع احساسه و تو لیاقت هیچ احساسی رو نداری !!
بعضی هاااا همان بعضی هاااا بمانند بهتر است !!
...
آدامسمو با اون همـه “شیک” بودنش بعد نیم ساعت زیر کفشم له میکنم
تو که جای خود داری !!
ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎﻝ ﺗﻮﺋﻪ ﯾﺎ ﺑﻐﻞ ﺩسـتی ...
هررررررررررری ...
من را همان “ببین” صدا کن…!
قیــآفت خیلـے آشنـآست
من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟!
آهـ ـآن … یـ ـآدم اومــد
یــﮧ روزآیـے یــﮧ خاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم
یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے
هــﮧ … انقدر مــآت نگـ ـآم نکن
عشقت حسودیش میشــﮧ !!
دســتات ارزونــی خودتــ...
رآستــے قبل رفتنت : دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم
دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید
خوآستم بدونـی !!
تو از سنگم کمتری ؟!
از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم ...
تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم ...
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﯼ …
ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﭘﺎﻫﺎﺗﻪ
ﮔﻮﺭﺗﻮ ﮔﻢ ﮐﻦ …
خودم را گول میزدم که در حد منی !!
وقتی که داری گنده تر از دهنت حرف میزنی،
منتظر جر خوردن دهنتم باش ...
مثله (پنیر تازه رسید) رو شیشهی بقالی،
یا مثله (دوست دارمٍ) تو ...
اگـــــه حس میکنــی خیلـــــــی بارتـــــه
واست” گاری ” بگیرم !!
ازم انتظار نداشته باش که
دعایی غیر از پنچر شدنت ، برات بکنم !!
نـــَـه بـــه فـــــَــردآهــآیی کـــه شــآیـَـد بیــــآیی
میخـــــــوآهــَـم امـــروز رآ زنــدگـــی کــُنــمــ
خواســـتی بــآش…
خواســـتی نَبــآش…
به لجن میکشی واژه ها را ...
آرزو میڪنم
“او”
آرزوے تو باشد
و
آرزوی او …
“دیگرے”…
کنارت که باشن تنهاتری !!
پس خواهشن نباش ...
اما هر روز ندیدنت آرزوی امروز من است ...
خـــودشو تــــراول فــــــــــرض کنـــــه !!
واسه کسی که یه قدم واسمون برمی داره،
دو کیلومتر پیاده می ریم ...