دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم …
می آید و می ماند …
و به تنهاییم پایان می دهد …
امد …
رفت …
و به زندگیم پایان داد …
بقیه بگویند :
لباس گرم بپوش ...
یادم را پاک کنی ... عشقم را چه میکنی !؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود ...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی !؟
نکند آن را هم پاک کرده ای !؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست ...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید
مرد باشی تا بتوانی گریه کنی ...
چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !!
...
بد شانس تر از من توی دنیا نیست ...
بغضی وقتا هست که از خودت خسته شدی ...
میخوای همه چیز رو تموم کنی ...
اما ...
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی ...
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه !!!
به سادگی رفـت ...
نــه اینکه دوستم نداشت !!
نـــــــــه ،!!
فهمید خیییییییلی دوستش دارم ...
گاهی شاید لازم باشه از یاد ببریم ...
یاد آنهایی را که با نبودنشان بودنمان را به بازی گرفتند
درنگ !!
عجب دنیای عجیبیست !!
رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود !!
زمانی که گفتی” برو ”
چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود ...
همیشه در سختی ها به خودم میگفتم :
” این نیز بگذرد ... ”
هنوز هم میگویم !!
اما حال میدانم آنچه میگذرد عمرِ من است ، نه سختی ها !!
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم …
می آید و می ماند …
و به تنهاییم پایان می دهد …
امد …
رفت …
و به زندگیم پایان داد …
ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ... ﺑﮕﻮ ...
ﺩﺧﺘﺮ : ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﻫﻔﺘﻪ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮﺗﻮ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ ...
ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ...
ﭘﺴﺮ : ﭼﯿﯿﯽ !!!؟؟
ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻩ ... ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎشو ﺧﻮﺭﺩ ﻣﯽﮐﻨﻢ ... ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺣﻠﻘﺶ ...
ﺍﻭﻥ ﮐﯽﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ؟؟!
ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﻘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ !!؟؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯿﺸﻪﺩﺳﺘﻤﻮ ﻭﻝ ﮐﻨﯽ؟!! " ﻟﻄﻔﺎ " ؟؟؟
ﭘﺴﺮ : ﭼﺮﺍﺍ ؟؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺍﻡ ﺍﻻﻥ ﺩﺳﺖ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻮ ﮔﺮﻓﺘﯽ ...
ﻣﻨﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺮﻭ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﻧﺎﻣﻮﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﺑﻘﯿﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ...
ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻙ ﻣﻴﮕﻦ ﮊﺳﺖ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻳﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻱ ﻏﺮﻳﺒﺴﺖ
به ﻣﺎﺩﺭﻭﺧﻮﺍﻫﺮ ﺧﻮﺩﺕ ﻙ ﻣﻴﺮﺳﻪ ﻗﻴﺼﺮ ﻣﻴﺸﻲ ...!!
...
عِــــینِ سَـگ پــاچــه میــگیـــرَم ...
دیــــگه مَحـــلِ سَــگ بــه کِســی نمیــدَم …
عِــینِ سَــگ حَســـوووودَم…!!!
اخـــلاقـــم چــــیـــز سَگــیه !!
خــــــــــــــــر نِمــــیشــم ...
ولــی زوود سَــگ میــشم..!!!
نِمــــــیخــای !!؟
هِـــــــــرررررررررررری ...
و مِــن الله التــوفیــــــق …!!
ولی فقط خودم فهمیدم که چقد تنهام ...!!
و سلامتی تو که همیشه تو دلت گفتی :
این مگه با چند نفر دوسته که همیشه آنلاینه ؟!
ولی یه جمله همیشه یادت باشه :
همیشه آنلاین ترین ها تنها ترین ها هستند ...
مـن در حـدِّش نـبـودم ...
در حدِّش هـمـونـایـی بـودن کـه اِمـروز بـاخودش بـودن فـردا بـا رِفـیـقـاش ...
ﺑـــــﺎ ﻣَــــــﻦ ﺗَﻠــــﺦ ﺣَـــــــــــــــــﺮﻑ ﻧــــﺰﻥ
ﻣَــــﻦ ﺧُــــﻮﺩﻡ ﺯﻫـــــــــﺮِ ﻣـــــﺎﺭَﻡ !!
ﻣــــﻦ ﺍﻭﻧــــﻲ ﻛــــﻪ ﺧـــﻮﺩﻡ ﻣﻴـــــﺨــﻮﺍﺳـــﺘـﻢ ﻧﺸــــــﺪﻡ
ﭼـــــﻪ ﺑــﺮﺳـــــﻪ ﺑــــﻪ ﺍﻭﻧـــــﻲ ﻛــــﻪ ﺗـــﻮ ﻣﻴــــﺨـــﻮﺍﻱ ...!!
:|
تو خودتُــــــ با شرایط هماهنگ کن !!
که رابطه یعنی بازی و اگر بازی نکنی می بازی ...
که داستانهای عاشقانه از یک جایی به بعد رنگ و بوی منطق به خود میگیرند ...
یاد میگیری که خودت را دریغ کنی تا همیشه عزیز بمانی ...
که باید صورت مساله ای پر ابهام باشی نه یک جواب کوتاه و ساده ...
که وقتی باد می آید باید کلاهت را سفت بچسبی نه بازوی بغل دستی ات را ...
روزی میفهمی در انتهای همه ی گپ زدنهای دوستانه باز هم تنهایی ...
و این همان لحظه ای است که همه چیز را بی چون وچرا می پذیری ...
با رویی گشاده و لبخندی که دیگر خودت هم معنی اش را نمیدانی ...
دیر یا زود این را میفهمی ...
ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻧـﺨـﻮﺍﺳـﺘـﯿـﻢ ... ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﺖ !!
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﻢ ...
ﺧـﻮﺩﺷـﻮﻥ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩﻥ، ﻗــﺒﻮﻝﻧــﮑــﺮﺩﯾــﻢ، ﮔﻔﺘﻦ ﻣﺎ ﺁﻭﯾﺰﻭﻧﺸﻮﻥﺑﻮﺩﯾﻢ !!
ﺑﺎﺯﻡ ﻫــﯿـﭽـﯽ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ...
ﺧــﯿـﻠﯽ ﮐﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﻭﻧﮑﺮﺩﯾﻢ، ﮔـﻔـﺘـﻦ ﺑـﻠـﺪﻧـﺒـﻮﺩﯼ ﮔــﻔـﺘـﯿـﻢ ﺑـﺎﺷـﻪ...
ﺧـﺮﯾﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑــﻮﺩ ﮐــﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﯾﻢ ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﯾﻢ،
ﮔﻔﺘﻦ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﮐــﺴﯽ ﺗــﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﻧـﺒـﻮﺩ، ﮔـﻔـﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺩﺍﺭﻩ ...
ﺳـﮑـﻮﺗــــــــ ﮐﺮﺩﯾﻢ!!
ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺑـﻬﻤﻮﻥ ﺗﯿﮑﻪﺍﻧـﺪﺍﺧـﺘـﻦ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮﻧﻮ ﻧــﺪﺍﺩﯾﻢ، ﮔﻔﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ ...
ﺟﻠﻮﯼ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﻻ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﺸﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺑﺪﺑﮕﯿﻢ، ﮔﻔﺘﻦ ﻣﻐﺮﻭﺭﻩ ...
ﺣﺮﻓﺎﺷــﻮﻥ ﻧـﯿـﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣـﺎﺭ ﺍﻓﻌﯽ، ﺑﻪﺭﻭﻣﻮﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺷﻮﺧﯿﻪ ...
ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺍﺯ ﻧﻔﻬﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻢ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺑﺰﺍﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭﮐﻨــــــــــــــــــــﻢ:
ﻫﺮﮐﺴـــــــــــــــﯽ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﻣــــــــــــــــــﺎ ﻧﯿــــــــــــــــــــــﺴﺖ !!
یا ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳــﺘﺖ ﺩﺍﺭم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭم ....
یا ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﭼﺸمم ﺍﻓﺘــﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧــﻮﺩﺕ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫــﺖ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭم ....
من ﺣـــﺪ ﻭﺳــﻂ ﻧـــﺪﺍﺭم ...
از خوشــــــــــــحالی پر درآورد وگفــــــــــــت آره بــــــــــــلدم!!
گفتم: مــــــــــــنو خاطراتــــــــــــمو "ببوــــــــــــس"
بزارکنار !!→❂ ✘
آﺭﻭﻡ ﺑﺮﯼ ﺑﻐﻠﺶ و ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺶ ﺑﮕﯽ:
دروغ میگی... ﻋﯿﻦ " ﺳــــــــــــــــگ "...
دلخوری هـــــــایمـــــــان …
دلـــــــتنگی هـــــــایمـــــــان …
و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن …
تنها به من بگو …
با او چـــــــگونـــــــه میگـــــــذرد …
کــــــه با مـن نمی گذشت ... ؟
حس می کنم جایی را تنگ کرده ام !
جایـــــی در قلــــــــب تــــو برای آمدن دیـــــــگری …
گــوش هایــم را می گیــرم …
زبـانـــم را گـاز می گیـــرم …
وقتی حـریف افکــارم نمی شـــوم …
چه درد ناک است فهمیـــدن …
تـو بی خـــیـال زنـدگی کنــی …
و مــن با خیــالـت ،
بـی خیــال زندگــی شــوم !!!
بـا خنــده می گــویم :
یـادش بخــیر ، فرامـوشــش کـردم ...
امــا نمــی داننــد هنــوز هــم ...
کســی اشتبــاه تمــاس می گیــرد سست میشـوم که نکنـد تـو باشـی !!
دیگر خبری از من نمی گیری …
اما با این حال درکت می کنم ،
با “او” بودن تمام وقتت را گرفته است !!
بــه ” دل خــود ” مــدیـون میمــانم …
بــرای تمـام …
“دلــم میخواســـت” های …
بی جواب مــانـده اش !!
مــن در همیــن دور می مــانم ...
پشیمـــان که شـــدی ...
بــرنگــرد !!
لاشـــه ی یـک دل که دیــدن نــدارد ...
از “نقـــاشی” هـــایتـــ هـــم …
مــی تــواننــد بـــه روحیـــاتــ و درونیـــاتتــ پی ببــرنـــد ،
بـــزرگ کـــه مــی شـــوی …
از حــرفهـــایتـــ هـــم نمــی فهمنـــد تـــوی دلتــ چـــه خبـــر استــ !
ســـــرد بــاشــی …
و گــرم لبخنــد بزنـــی ..!!
رفــتنت با خــودت بـاشــد ،
فـــرامـــوش کــردنت بــا مــن …
لبخـــندمـــ را بریـ ــ ــدم
قــاب گــرفتمــــ
بــ ــه صـورتـم آویختــم !!
حــالا بـا خیــال راحــت
هــر وقتـــ دلـــــمـــ گـــرفتـــ
” بغـــض ” مـیکنمــــ …
بــوی ” خــاک “ بلنــد می شــود …
امــا …
اینجــا بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!!
حالا یقین دارم “مـن” بین دو نفر بودم !!
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من !!
خــودمـــانی بگویــم ؛...
به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی ...
افسانه هارو رها کن ...
دوری و دوستی کدام است ؟؟
فاصله هایند که عشق را می بلعند !!
من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند !!
به همین سادگی ...
سکوت علامت چیست ...
نمی دانم علامت رضایت است ...
یا همان جواب ابلهان خاموشی است ...
معنی جدیدی به سکوت داده ای ...
سکوتت را می فهمم ...
یعنی انتظار ...
مـــــن برایِ تــــو می نویسم ...
تـــــــو برایِ او مـــی خوانی !!
باختم تا دلخوشت کنم ،
بدان که برگ برنده ات سادگیم نبود
دلم بود ...
گفته باشم !!
من درد میکشم
تو اما چشم هایت را ببند
سخت است بدانم می بینی و بی خیالی
از درد های کوچک است که آدم مینالد !!
وقتی ضربه سخت باشد !!
لال میشوی !!
و هیچ وقت فرستاده نمیشن ...
چون میدونن جوابی نمیگیرن ...
گفت : دوستت دارم
هر چه گشتم مثل تو پیدا نشد
گفتم : خوب گشتی ؟!
گفت : آره
گفتم : اگه دوستم داشتی نمی گشتی ...
سنگ می انداختم بهشان میپریدن
دور تر مینشستند کمی بعد دوباره برمیگشتند
جلوم رژه میرفتند ساعت از وقت قرار گذشت نیامد
طاقتم طاق شد از جا بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سر کلاغ ها
هم برنگشم به روش. حتی برای دعوا
مرافعه قهر از در خارج شدم
صدای پاشنه چکمه هاش را می شنیدم میدوید صدام میکرد
آن طرف خیابان ایستادم جلو ماشین هنوز پشتم بهش بود
کلید انداختم درو باز کنم برم برای همیشه.
کوتاه ریخت تو گوشام و توجانم
به رو افتاده بود و راننده هم داشت تو سرخودش میزد.
سرش خورده بود رو آسفالت .پکیده بود و خون راه کشیده بود
میرفت سمت جوی کنار خیابان
ساعت خود را دیدم 4:45دقیقه گیج و درب
غریبه ها که هیچ . . .
حالا که تا تو هیچ نمانده
چقدر دیر خدا یادش آمد
که ما قسمت هم نیستیم ...
برای بعضی درد ها نه می توان گریه کرد...
نه می توان فریاد زد !!
برای بعضی درد ها فقط می توان نگاه کرد...
لبخند زد وبی صدا شکست !!
وقتی هر چیزی رو بخوای ، اون چیز نابود میشه !!
وقی همه باهات قهرند !!
وقتی نفرین شده ای !!
چه دلیلی داره که آرزویی داشته باشی ؟!
چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی ؟!
چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی ؟؟
محبتکردم ،
اما هیچکس گل نشد ... فقط خارم کردند!!
خیلی دیره ...!
وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود...
بیشتر از همه دوستت داشت ، ولی...
تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود...!
” این نیز بگذرد . . . ”
هنوز هم میگویم .
اما حال میدانم آنچه میگذرد عمرِ من است ، نه سختی ها !
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !!!
گاهی شعر سراغم را میگیرد
گاهی…
هوای تو!
فرقی نمیکند…
هردو
ختم میشوند به
دلتنگیه من !
خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس …
برای اینکه بشکنم ....
به هر حال ممنون از مشتت ...
بیشتر از همه فکر و خیال داره...
فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره
عاشقانه هایم رابه خود نگیر
معشوقه ی من کسی است که ...
هنوز از مادر زاییده نشده است ..!!!
سهراب گفتی چشم ها را باید شست ... شستم ولی
گفتی جور دیگر باید دید ... دیدم ولی ...
گفتی زیر باران باید رفت ... رفتم ولی ...
او نه چشم های خیس و شسته ام را دید
نه نگاه دیگرم را
او هیچکدام را ندید !!!!!
فقط در زیر باران به طعنه ای خندید و گفت: دیوانه ی باران ندیده !!!
کجایی ؟؟
میبینی ؟؟!!!
این بغض و صدای گریه هایم را !!!
این بغض از همان گلویی می آید که تو میگفتی ...
از رگش هم به من نزدیک تری !!!
پست و عکساش یه کامنتی بزاری و حرف دلتو بهش بزنی
بهش بگی ...
بگی که چقد برات عزیزه ...
ولی میبینی خیلیا هستن که حرفای تو رو بهش زدن :
عزیزم ...
عاشقتم ...
جانم ...
فدات شم ...
و تو میمونی و یه دنیا حرف نگفته ...
فقط واسش لایک میزنی ...
کاش بدونه ...
این لایک یعنی یه دنیا بغض و حرف ...
.
.
حالا یه لیوان شیشه ای رو اگه پرت کنی روی زمین چی میشه ؟؟؟
خوب معلومه ...
میشکنه ...
حالا هرچی هم بری بشینی پیش لیوان و ازش معذرت خواهی کنی هیچی نمیشه ...
لیوان دوباره مثل اولش درست نمیشه ...
قلب هم همینجوریه ...
وقتی بشکنه هرچی هم که بری ازش عذرخواهی کنی
هیچ وقت درست نمیشه ...
هیچ وقت ...
شکستنی است مواظب باشید ...
من روی قلبم نوشتم ...
شکسته است ...
راحت باشید ...
وقتی که هوای حوصله ام ابریست ...
دلم ...
یک عصر دلگیر میخواهد ...
و
یک پیاده روی بی انتها ...
تا تمام درد هایم را ...
در تن سردش جا گذارم ...
و آنقدر گلایه کنم ...
که آسمان بشکند سد غرورش را ...
و رد پایم را ...
از دل سنگفرش های زخمی پاک کند ...
تاشاید ...
دل بیقرارم اندکی آرام گیرد ...
شاید که لبخند درختان به هنگام گریه ی ابر ...
اجابتی باشد ...
و ...
خدا اغوش بگشاید به روی تنهایی هایم ...
!!!
آدم خاصی نیستم ...
مخاطب خاصی هم ندارم ...
فقط حس خاصی دارم ...
خودم هستم ...
خود خودم ...
مال خودم ...
صبورم وعجول ...
سنگین ...
مغرور ...
بخاطر کسی هم خودمو تغیر نمیدم ...
...
راهت رو بگیر و برو ...
حوالی ما توقف ممنوع است ...
!!! قسمت !!!
که گاهی تمام تقصیرات مارا بر عهده میگیرد ...
اما هیچ راهی بدتر از ...
تظاهر به دوست داشتن نیست ...!!!
گریستم رای او ...
از ته دل ...
اما ..!!!
باور نکرد ...
خدایا ...!!!
به او بگو می خواستمش ...
حتی اگر بودنش فقط یک ثانیه ای بود ...
حتی با خاطرات بد ...
!!!
با او همه چیز خوب بود ...!!!!
حتی اگر ندانسته بدی کرد ...
خدایا ...
به او بگو صادقانه می خواستمش ...
مهم نبود که چه گذشت ...
...
دستش رو گذاشت روی قرآن ...
اشک توی چشماش جمع شد و گفت :
به قرآن عاشق یکی دیگم ...
این مگه با چند نفر دوسته که همیشه آنلاینه ؟؟!!
هی ...
میخوای بدونی ؟؟...
بهت میگم ...
یک جمله همیشه یادت باشه ...
همیشه آنلاین ترین ها ...
تنها ترین اند ...
...
زود قضاوت نکن ...!!
دوست داری ...
همدرد نداری ...
خانواده داری ...
حمایت نداری ...
عشق داری ...
تکیه گاه نداری ...
مثل همیشه ...
همه چی داری ...
و
هیچی نداری ...
تنهای تنهایی ...
...!!
بیشتر از خودش تو را بخواهد ...
بیشتر از تو ...
هیچ نخواهد ...
و تو ...
برایش تمام زندگی باشی ...
...
و
وقتی نیست یه چیزی توی زندگیت کم باشه ...
دوست یعنی تنهاییامو میسپارم دست تو
چون شک ندارم که میفهمیش ...
دوست یعنی راه یه طرفه !!!
یه قدم من ...
یه قدم تو ...
دوست یعنی ...
...
باران میبارید ...
کودکی آهسته گفت :
خدایا گریه نکن !!!
درست میشود !!!
...
اما بد تر از آن این است که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی ...
آدم هایی که بود و نبودشان ...
به روشن بودن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد ...
اما دیدم ...
طاقت شنیدن اسمهایی را گه میگوید ندارم ...
تشنه ترند برای با تو بودن ...
و هرچه دست نیافتنی تر باشی ...
بیشتر به دنبالت می آیند ...
اما ...
امان از روزی که ...
غروری نداشته باشی ...
و بی ریا به آن ها محبت کنی ...
آنوقت است که تورا هیچ وقت نمیبینند ...
ساده
از کنارت عبور میکنند و میروند ...
چون ...
یه عمره داره از زندگی میکشه ...
به سلامتی پسری که یه روز عاشق شد ...
به سلامتی دختری که یه روز عاشق شد ...
به سلامتی پسری که حتی به اندازه ی یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد ... ب
ه سلامتی دختری که هیچی کم نداشت ...
به سلامتی عشق پاکشون ...
سلامتی اون همه خاطره ها ...
شیطنت ها ...
دیوونه بازی ها ...
زیر بارون قرار گذاشتن ها ...
خیس شدن ها ...
از سرما به خود لرزیدن ها ...
سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد ...
سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرشو باور نکرد ...
سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد ...
سلامتی اون قسم ها و دوست داشتنهایی که هیچ وقت به دختر نرسید ...
سلامتی پسری که هرچی قسم خورد و خواهش کرد اثری نداشت ...
سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد ...
سلامتی پسری که رفت خدمت تا زودبرگرده و دلشو به دست بیاره و بره خاستگاری ...
سلامتی 21 ماه پست دادنا و لحظه شماری ها و دور بودن ها ...
سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش ...
سلامتی اون شب ...
سلامتی اون دوستایی که به خاطر حال پسر بغض داشتن
ولی پسر خندید که جشن خراب نشه ...
سلامتی عروسی که مثل ماه شده بود ...
سلامتی عاقدی که اومد ...
سلامتی اون شناسنامه ها ...
سلامتی بغض پسر ...
سلامتی بار اول ...
سلامتی بغض پسر ...
سلامتی بار دوم ...
سلامتی بغض پسر ...
سلامتی بار آخر ...
سلامتی بغض پسر ...
سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت و توی جیبش موند ...
سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد ...
سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه ...
سلامتی اجازه ی بزرگتر ها ...
سلامتی بله ی عروس خانوم ...
سلامتی بغض پسر ...
سلامتی چشمای خیس دوستا ...
سلامتی بغض پسر ...
سلامتی اون حلقه ای که جایگزین حلقه ی پسر شد ...
سلامتی ماشین عروس ...
سلامتی سستی زانو ...
سلامتی سیاهی چشم ...
سلامتی اون شب ...
سلامتی پاکت سیگار و نخ هایی که با نخ قبلی روشن شد ...
سلامتی بغض پسر که توی آیینه شکست ...
سلامتی فرداش ...
سلامتی مهمونی که دختره گرفت ...
سلامتی دوستایی که جمع شدن ...
سلامتی اون پسر تو مهمونی ...
سلامتی شب و روز هایی که سخت گذشت ...
سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرف رو به دروغ گفت و از روی حسادت ...
سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد ...
سلامتی تیغی که تیز بود ...
سلامتی رگ دست ...
سلامتی دختری که خود کشی کرد ...
سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن ...
سلامتی ملا قات توی بیمارستان ...
سلامتی اون 5 و 6 دقیقه ی تنها با دختر ...
سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس ...
سلامتی شرم دختر ...
سلامتی صبر پسر ...
سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه ...
سلامتی قسم جون پسر ...
سلامتی قبول کردن دختر ...
سلامتی لحظه ی خدافظی ...
سلامتی چشمای خیس ...
سلامتی یه عمر تنهایی ...
سلامتی حرفایی که نمیشد گفت اما به متن شد ...
سلامتی خنده های کودکی که توی راه بود ...
سلامتی دختری که مادر شد ...
سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند ...
سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم بشه ...
سلامتی لایک هایی که زده شد ...
سلامتی امشب ...
سلامتی عاشقایی که هرگز به عشقشون نرسیدن و از دور نگران یکی یه دونشون بودن ...
و با بغض ... با سکوتشون ... گفتن :
آهای غریبه ... این که دستش توی دستای توهه همه ی دنیای منه ...
خیلی مراقبش باش ... به سلامتی همه ی عاشقا ...
...
تنها موجودی که با محبت هار میشود ...
انسان است ...
قلبم را ریسک می کنم یا می برم ...
یا می میمیرم ...
آفریده تا بعضی وقتا بندازیمشون بالا و بگیم بی خیال ...
گاهی نیاز داریم بیخیال شویم ...
بیخیال گذشته ...
بیخیال آینده ...
بیخیال احساس ...
بیخیال اگرها و شاید ها ...
گاهی لازم است بگوییم ...
هرچه باداباد ..
اولش درد داره ...
بعدش حس خالی بودن جاش چند روزی رو اعصابته ...
اما بعد از یه مدت ...
انگار نه انگار که یه روزی دندونی اونجا بوده ...
...
این درست حکایت بعضی از آدمای زندگیمونه ...!!
...
سلامتی اون که داغ دید ولی داغ دار نکرد ...
سلامتی اون که ضربه دید ولی به خدا واگذار کرد ...
سلامتی اون که میتونست اما رحم کرد ...
سلامتی اون که مرد ولی کم نیاورد ...
...
مامان میبینی من نه نماز میخونم نه دعا میکنم ولی به هر چی که میخوام رسیدم
ولی شما ..
این همه دعا میکنی و نماز میخونی به کدوم خواستت رسیدی ؟؟؟
ولی افسوس که آن پسر نمیدانست که ...
تنها دعایی که مادرش میکند این است که پسرش به خواسته هایش برسد ...
...
برای شروع یک رابطه هر دوطرف باید بخواهند
اما ...
برای تمام شدنش ...
یک نفر هم که بخواهد کافیست ...
تا میای به یکی ثابت کنی که دوسش داری
اون زود تر بی لیاقتیش رو ثابت میکنه ...
وقتی یکی گم میشود ...
دیگری هم محکوم به آوارگیست ...
من احمقم ...
احمقم . چون دلم برایت تنگ میشود
احمقم . چون دلواپست میشوم
احمقم . چون پیش چشمانت زانو میزنم
احمقم . چون ...
هنوز دوستت دارم ...
عشق اونیه که وقتی ندیدیش ...
دلت براش کنده بشه ...
...
خودشان را نشان میدهند ...
اصرار میکنند ...
برای اثبات بودنشان و ماندنشان ...
اصرار میکنند ..
که تو هم باشی همرا هشان ...
همان آدم ها ...
وقتی که پذیرفتی بودنشان را ...
وقتی که باورشان کردی ...
به سادگی میروند ...
و ...
تو میمانی و باوری که کردی ...
...
بدم میاد از اون نگاهت ...
برو ...
دیگه نمیخوام برگردی پیشم ...
چون خوب میدونم که کنارش خوبه حالت ...
...
تو اوج سختی ها و مشکلات ...
به جای این که ترکمون کنن ....
درکمون میکنن ...!!
اونم بگه :
قربون دلت برم مگه من مردم که دلت گرفته ...
یکی که وقتی عصبانی هستی و کل کل کردی و آخرش گفتی ببخشید اعصاب نداشتم
بگه :
اشکال نداره مهم اینه که الان خوبی ...
آدم باید یکیو داشته باشه که شب ها با یاد اون خوابش ببره ...
آدم باید یکیو داشته باشه که دلش گرم باشه به بودنش و دوست داشتنش و بدونه
هر چقدر هم که قهر و آشتی کنن کسی جاشو نمیگیره ...
آدم باید گرمیه عشق رو توی چشمای طرفش ...
صداش ...
دستاش ...
و حتی پیاماش حس کنه ...
آدم باید یکیو داشته باشه که نفسش به نفس اون بند باشه ...
یکی که چه پیشت با شه و چه پیشت نباشه ...
همه ی دقایق زندگیت با فکر و یادش بگذره ...
یکی که ...
عااااااااااشقت باشه ...
عااااااااااااااااااااشق ...
و ....
عشق ...
واژه ای که امروز ...
هر معنی میدهد به جز عشق ...
عشق ...
...
آدم اینقد تنهاست ...
که آرزو داره ...
یکی صداش کنه ...
حتی اشتباهی ...
...
کمی سکوت ...
کمی آخرت ...
دلم دل بریدن میخواهد ...
کمی اشک ...
کمی بهت ...
کمی آغوش آسمانی ...
دلم یک کوچه میخواهد ...
بی بنبست ...
و ...
یک خدا ...
تا کمی با هم قدم بزنیم ...
فقط همین ...
وقتش گذشت ...
مال خودت ...
اما ...
عشقت به یکی دیگه بگه نفسم
چون ...
قلبها معمولا با حرف هایی که ناگفته میماند شکسته میشوند .
وگر نه ...
بی تو ...
من کجا و خنده کجا ؟؟؟
...
درد رو از هر طرف بخونی میشه درد ...
اما اگه ..
درمان رو از اون طرف بخونی میشه نامرد ...
مراقب باش که برای درمان دردت به هر نامردی رو نیاری ...
میخورد بر بام خانه ...
خانه ات کو ؟؟؟
آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟
روز های کودکی کو ؟؟؟
فصل خوب سادگی کو ؟؟؟
یادت آید روز باران ..
گردش یک روز دیرین ؟؟؟
پس چه شد دیگر کجا رفت ؟؟؟
خاطرات خوب و شیرین ؟؟؟
در دل آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟
کودک خوشحال دیروز غرق در غم های امروز ...
یاد باران رفته از یاد ...
آرزو ها رفته بر باد ...
باز باران ...
باز باران ...
میخورد بر بام خانه ...
بی ترانه ..
بی بهانه ...
شایدم ...
گم کرده خانه ...
...
تا شقایق زندگی باید کرد ...
خبر از این دل پر درد گل یاس نداشت ...
باید این گونه نوشت :
هر گلی هم باشی ...
چه شقایق چه گل پیچک و یاس ...
زندگی اجباریست ...
بعد خدا بهش یه دختر داد ...
یه روزی خدا بهش گفت :
یادته چجوری اشک دخترا رو در میاوردی ؟؟؟
حالا خودت دختر داری ...
تحمل اشکشو داری ؟؟؟
گفت :
فقط میتونم بگم پشیمونم و امید وارم همه ی اونایی که دلشون رو شکستم منو ببخشن ...
.
.
.
هیچ پدری طاقت دیدن اشک های دخترشو نداره ...
پدر های آینده !!!
به دختر دار شدنتون خوب فکر کنید ....
زمین گرده ها !!!
نگاه به بدن ظریفم نکن ...
اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به آتش میکشم ...
من نه عاشقم و نه محتاج نگاه ...
آموخته ام ناله ام سکوت باشد ...
گریه ام لبخند ...
و تنها همدمم خدا ...
و فقط ...
جلوی یک پسر زانو خواهم زد ...
پسرم ...
آن هم برای بستن بند های کفشش ...
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبوده ام ...
همیشه اشک هایم را با دست های خودم پاک کرده ام ...
چون میدانم ...
همه رهگذرند ...
از کنارم رد شد و گفت :
فقر چه کار هایی که با آدم نمیکند ...
آهای آدم ها ...
میشود کمکم کنید ؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید ؟؟؟
اونوقته که میفهمی باید با کی باشی ...
دروغ هایی بود که باید میگفتم
اما نگفتم ....
میترسم بهت بگم شکرت واسه این زندگی
چون میترسم فکر کنی دارم بهت تیکه میندازم .
بپرس برای کدام دردت سیگار میکشی ؟؟
اگر دردم را برایت بگویم ...
خودت برایم فندک میزنی !!
دختر سه تا پیک عرق میریزه و دوتاشو میذاره جلوی دوتا رفیق ...
و میگه :
بخورید ....
توی یکیش زهره ، هرکی زنده موند با اون ازدواج میکنم ...
اولی میخوره میگه :
به سلامتی رفیقم که من بمیرم و اون به عشقش برسه ...
دومی میخوره میگه :
به سلامتی رفقم که من بمیرم و اون به عشقش برسه ..
دختره هم میخوره میگه :
زهر تو این بود به سلامتی شما دو رفیق که من بمیرم و رفاقت شما به هم نخوره ...
همه ی خواستگاراشو رد میکنه !!
اما خبر نداره که ...
دوست پسرشو خیلی وقته که دار زدن .
دوستش بهش گفت :
اونجا رو نگا کن !!!
پسر سرشو بالا آورد گه نگاه کنه اما بعد یاد قولش افتاد ...
زود سرشو انداخت پایین
دوستش پرسید :
چرا نگاه نمیکنی ؟؟
گفت :
من به عشقم قول دادم چشم چرونی نکنم !!!
دوستش گفت :
نه نگاه کن !!
اون عشقت نیست که دست اون پسره رو گرفته ؟؟
چرا ناراحتی :
گفت :
تا حالا پشت ماشین عروس عشقت بوق زدی ؟؟
کاش قبل از خلقت دنیا استخاره میکردی ...
دم از حکم دل میزنی...!
پس به زبان قمار برایت میگویم...
قمار زندگی را به کسی باختم که تک دل را با خشت برید !!
نتیجه اش یک عمر حسرت شد ...!!
باخت زیبایی بود !!!
یاد گرفتم به دل ، دل نبندم !!
یاد گرفتم از روی دل حکم نکنم !!!
دل را باید بر زد
جایش سنگ ریخت ..
که با خشت !!
تک بری نکنند ... !!!
رفیق مثل لیمو شیرینه
بعد از یه مدت تلخ میشه
اما ...
یکی نیست بهشون بگه :
لیمو شیرین همیشه شیرین میمونه
تا وقتی که کارد به جیگرش نزنن که تلخ نمیشه .
برای سال ها بعد مینویسم ...
سال هایی که چشمان تو عاشق میشوند
ولی افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود
همیشه یکی بود و یکی نبود ...
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم ...
هرجا که دلت میخواهد برو ...
فقط آرزو میکنم ...
وقتی دوباره هوای من به سرت زد ...
آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه ...
باز هم آرام نگیری ...!!
خدایا تو که میدونستی تنهام میذاره پس چرا گذاشتی بیاد تو زندگیم ؟؟؟
خدا گفت :
اونطور که اون گفت عاشقتم منم باورم شد !!
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم …
کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻬﺖ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﮔﻔﺘﻢ
ﮐﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﯼ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺭﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ
ﺍﯾﻦ ﺑﻬﻢ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﻩ ..
ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﻣﻪ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻬﺖ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﻣﯿﮕﻢ
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﻮ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﺮﺩﻡ !
.
.
.
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﮑﺴﺖ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺑﺴﺮﮮ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺪﺍﻓﻈﮯ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﺍﮔﻪﺑﺮﮮ ﻣﯿﺸﮯ ﺍﺳﻢ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﮯ ﻣﯿﺸﮯ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ...
ﺳﻼﻣﺘﮯﻋﺸﻖ ﺍﻭﻝ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﮯ ﺑﮭﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﮯ ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﮯ ﺑﮭﺶﻓﮏ ﻧﮑﻨﮯ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﻟﺒﺨﻨﺪﮮ ﮐﻪ ﮐﻤﮑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢﻧﺪﯼ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺍﻏﻮﻧﻪ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺍﻭﻧﺎﯾﮯ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﭼﮯ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺱ ﻣﻮﻧﺪﻥ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﻟﻪ ﺷﺪﻥ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺯﻣﺎﻧﮯ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﭘﺴﺮﮮ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﻭﻟﮯ ﭘﺎﺵ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﻋﺸﻘﮯ ﮐﻪ ﻃﺎﻟﻌﺶ ﺑﻪﺍﺳﻤﺖ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﮯ ﮬﻨﻮﺯﻡ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﮮ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﮐﺴﺎﯾﮯ ﮐﻪﭘﺎﮮ ﮬﻢ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﻭﻟﮯ ﺍﺯ ﮬﻢ ﺳﯿﺮ ﻧﺸﺪﻥ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺳﺮﺑﺎﺯﮮ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮﻋﺸﻘﺶ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ ﺷﻪ
ﻭﻟﮯ ﻭﻗﺘﮯ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺯﻥ ﺷﺪﻩ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺍﻭﻧﺎﯾﮯ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻥﻟﯿﺎﻗﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻥ ..
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﮯ ﺭﻓﯿﻘﮯ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺎﺩ ﺳﺮﺧﺎﮐﻢ،ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺟﻠﻮﺵ ﭘﺎﺷﻢ،
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺘﻪ ﺧﺎﮎ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺷﻢ ...
ﺑﻪﺳﻼﻣﺘﮯ ﭘﺴﺮﮮ ﮐﻪ ﺗﯿﭗ ﻭﻗﯿﺎﻓﺶ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﻭﻟﯽ ﻏﯿﺮﺗﺶ ﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺪﺭﺷﻪ ...
با صدای خواب آلود گفت: فقط اسم و آدرس !!
گفتم اسم و آدرس چی ؟!!
گفت اسم و آدرس همونی که عشقمو بیخواب کرده !!
...
هـــــعـــــــــی خـــــــــدا !!
و از اولش !!
باهام صداقت داشتی ...
چی شد !!؟
تا حرف از صداقت شد یهو صدات قطع شد !!
تو بامن گرم بودی
دستات چرا سرد شـــــــد !!؟
یک ملافه ی سفید ...
پایان میدهد ...
به من ...
به شیطنت هایم ...
به بازیگوشی هایم ...
به خنده های بلندم ...
روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند :
دیوانه ...
دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده .
....
نه
حقارت به هر قیمتی نگه داشتنو ...
مهربان که باشی ...
می پندارند دشمنی ...!
گرگ که باشی ...
خیالشان راحت است که از خودشانی ...
ما
تاوان گرگ نبودنمان را میدهیم .
صداقت !!
مهربونی !!
زیاد بهت توجه داشتن !!
و خیلی حماقت های دیگه ...
این روز ها
هرچی خاعن تر باشی دوست داشتنی تری ...
بزن به سلامتی این که کوه درد بودی ولی دم نزدی ...
بزن به سلامتی تنهاییایی که داشتی با این که تنهایی رو دوست داشتی ...
بزن به سلامتی آرزو هایی که داشتی اما نتونستی لمسشون کنی ...
بزن به سلامتی خودت خود خود تو ...
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم ...
هرجا که دلت میخواهد برو ...
فقط آرزو میکنم ...
وقتی دوباره هوای من به سرت زد ...
آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه ...
باز هم آرام نگیری ...!!
دختر : یواشتر من میترسم
پسر : نه خوش میگذره
دختر : نه خواهش میکنم خیلی وحشتناکه
پسر : پس بگو دوسم داری
دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آروم تر
پسر : حالا محکم بغلم کن
دختر پسر رو سفت بغل کرد
پسر : میتونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری رو سرت داره اذیتم میکنه ؟؟
روزنامه های روز بعد نوشتند :
موتور سیکلتی با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اصابت کرد ، موتور دونفر
سرنشین داشت اما فقط یک نفر جان سالم به در برد
حقیقت : اول سرپایینی پسری که سوار موتور بود متوجه شد که ترمز بریده اما نخواست که
دختر بفهمد در عوض خواست که یک بار دیگر بشنود دوستش دارد.
اونی باید خجالت بکشه
که میدونه دوســــــــش داری
اما دوست داشتن بلد نیست !!
پیام بدی و جواب ندم !!
زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم !!
و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب بده بگه بفرمایید ؟!
و تو بگی کجایی ؟؟!
بگه منظورت اون مرحومه !؟
چیکار میکنی ؟! داد میزنی ؟! گریه میکنی ؟!
اونوقت میگه امروز 4 روزه دفنش کردیم
اون لحظه چی میگی ؟!
تا وقتی کنار همیم سعی کنیم هم دیگه رو دوست داشته باشیم
چون ممکنه روزی بیاد و من نباشم ...
دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هم من
ارررررررررررررررره زندگی همینه ...
نمیدانم !!
مگر درد هم زیبا میشود ؟؟!!
ای رفیق مجازی من !!! نوشته هایم دست خودم نیست،دل مینویسد و من
فقط نگاه میکنم ...
به دغدغه های فراموش شده ام
به خاطرات تلخم
به شکست هایم
یه خوب میشد اگر فقط میفهمیدی ...
که درد هایم به همین آسانی که میخوانی نوشته نشده اند !!!